جدول جو
جدول جو

معنی نفس آباد - جستجوی لغت در جدول جو

نفس آباد(نَ فَ)
کنایه از سینه و شش که به تازی ریه خوانند و نیز کنایه از بدن آدمی. (آنندراج). شش را گویند. (جهانگیری) (برهان قاطع). و آن گوشتی باشد سفیدرنگ متصل به جگر که پیوسته دل را باد کند و نفس آباد نیز به همین اعتبار گویندش و سینه را نیز گفته اند که عربان صدر خوانند. (برهان قاطع).
در نفس آباد دم نیمه سوز
صدرنشین گشته شه نیمروز.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نفس آباد
شش، سینه شش ریه: در نفس آباد دم نیم سوز صدر نشین گشته شه نیمروز. (نظامی. گنجینه 157)، سینه صدر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(نَ گِ)
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه، در 13هزارگزی شمال شرقی قره آغاج و 20هزارگزی جنوب راه مراغه به میانه در ناحیۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 187 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سارها، محصولش غلات و نخود و بزرک، شغل اهالی زراعت و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از بخش سلوانای شهرستان ارومیه دارای 230 تن سکنه. آب آن از رود باراندوز و محصول عمده اش غله و توتون است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 26هزارگزی شمال سردشت و 11هزارگزی غرب جادۀ سردشت به مهاباد، در منطقۀ کوهستانی جنگلی معتدل هوایی واقع است و 126 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه سردشت، محصولش غلات، توتون، گلوان و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی جاجیم بافی می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان حومه غربی شهرستان رفسنجان، در 12 هزارگزی غرب رفسنجان و 7 هزارگزی شمال جادۀ رفسنجان به یزد، در جلگۀسردسیری واقع است و 320 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و پسته و پنبه و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از دهستان حومه بخش خاش شهرستان زاهدان، در 3 هزارگزی شمال خاش و یک هزارگزی شرق راه زاهدان به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
شکرستان، شکرزار، کنایه از لب معشوق:
چو بگرفت از شکر خوردن دل شاه
به نوش آباد شیرین شد دگر راه،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان طارم بالا از بخش سیرد شهرستان زنجان. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
کنایه از شراب آتشی است. (برهان قاطع) (از آنندراج). می تند و گزنده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(نِ شَ)
ده کوچکی است از بخش دلیجان شهرستان محلات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(نَ دِهْ)
دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، در 12هزارگزی جنوب اسفراین در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 289 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه، محصولش غلات و پنبه و میوه ها، شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ جَ)
یکی از بخش های پنجگانه شهرستان اصفهان است. این بخش محدود است از شمال به بلوک جوشقان و شهرستان خوانسار، از جنوب به بخش فلاورجان و بخش آخوره، از مشرق به دهستان برخوار در بخش حومه شهرستان اصفهان، از مغرب به دهستان ورزق بخش حومه داران از شهرستان فریدن. این بخش در جلگۀ معتدل هوائی در میان دو رشته ارتفاع شمالی و جنوبی به فاصله تقریبی 20 هزارگزی واقع است. در این بخش رشته جبالی وجود داردکه دو درۀ حاصل خیز به موازات هم بین آنها قرار گرفته است، کوههای مذکور از شمال به جنوب عبارتند از:
الف - کوههای شمالی بخش شامل کوه سورمه و کوه چشمه سنجر و کوه لاسیمان و کوه صالح که بلندترین قلۀ آنها 2934 گز ارتفاع دارد.
ب - رشته ارتفاعات وسطی بخش عبارت است از کوه مکه که بلندترین قلۀ آن 1800 گز ارتفاع دارد.
ج - رشتۀ سوم عبارت است از کوه پنجی و کوه داران و کوه فیله که بلندترین قلل آنها به ترتیب 2452 گز و 3117 گز است و معبر طبیعی تنگ برزگره در کوه پنجی واقع است.
رودخانه های مهم این بخش عبارتند از:
1- رود خانه کرون که از ارتفاعات نپله و داران و یک شعبه اش نیز از ارتفاعات کوه صالح و کوه مکه سرچشمه میگیرد و از وسط این بخش گذشته پس از مشروب ساختن دهستانهای کرون و دهق عربستان و حومه، در شمال آبادی جوزدان به رود خانه زاینده رود ملحق میشود. محصول عمده این بخش غلات و حبوبات و صیفی و سیب زمینی و انواع میوه ها و چوب است. شغل عمده اهالی زراعت و گله داری و صنعت دستی ایشان بافتن قالی و پارچه است. معدن نمکی در این بخش در کوه سورمه نزدیک بلمچه وجود دارد. راه شوسۀ نجف آباد به دامنه تقریباً از انتهای شرقی بخش از وسط دهستان حومه کرون میگذرد و در محلی بنام دامنه این راه دو شعبه میشود، یک شعبه اش به خوانسار و شعبه دیگرش به ازنا که یکی از ایستگاههای راه آهن سرتاسری ایران است، می پیوندد.
سازمان بخش: بخش نجف آباد از سه دهستان و 69 آبادی به شرح زیر تشکیل شده است: 1- دهستان حومه نجف آباد شامل 8 پارچه آبادی و 3214 تن جمعیت. 2- دهستان کرون با 48 آبادی و 62632 نفر جمعیت. 3- دهستان دهق عربستان با 13 آبادی و 17000 نفر جمعیت. بنابراین کل جمعیت بخش نجف آباد در حدود88820 نفر است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
از دهات دهستان نعلین بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 27500 گزی شمال سردشت و 14 هزارگزی مغرب جادۀ شوسۀ سردشت به مهاباد در ناحیۀ کوهستانی و جنگلی معتدل هوائی واقع است و 158 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و محصولش غلات و توتون، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان سلطان آباد بخش حومه شهرستان سبزوار، در 62 هزارگزی شمال شرقی سبزوار و 12 هزارگزی سلطان آباد در دامنۀ معتدلی واقعاست و 150 تن سکنه دارد. محصولش غلات و میوه ها و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَزْ)
دهی است از دهستان قصبۀ بخش حومه شهرستان سبزوار، در 15هزارگزی مشرق سبزوار در جلگۀ معتدل هوائی واقع است و 375 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و زیره و پنبه، شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(نَ جِ)
دهی است از دهستان بناجو بخش بناب شهرستان مراغه، در 8500گزی جنوب شرقی بناب و یک هزارگزی مشرق راه مراغه به میاندوآب، در جلگۀ معتدل هوائی واقعاست و 1199 تن سکنه دارد. آبش از صوفی چای و تیکان چای، محصولش غلات و حبوبات و کشمش و بادام و کرچک، شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(صَ)
دهی از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم. 2هزارگزی باختر بم، کنار شوسۀ بم به کرمان. جلگه. سردسیر. دارای 142 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، خرما، پنبه. شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بابکن بخش تربت جام شهرستان مشهد، در 25هزارگزی جنوب شرقی تربت جام و در جلگۀ گرمسیری واقع است و 286 تن سکنه دارد آبش ازقنات، محصولش غلات، پنبه، زیرۀ سبز و شغل اهالی زراعت و مالداری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام آبادیی بوده که ملک شمس الملک طمغاج در بخارا ساخته بود. نرشخی گوید: ’شمس الملک به دروازه ابراهیم ضیاعهای بسیار خرید و بوستانها ساخت بغایت نیکو... و آنرا شمس آباد نام نهاد. چون ملک شمس الملک از دنیا رفت، برادر او خضرخان به ملک نشست و این شمس آباد را عمارتهای زیادت فرمود و بغایت بانزهت بود. (تاریخ بخارا صص 35-34)
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است از دهستان رشخوار بخش رشخوار شهرستان تربت حیدریه. واقع در 65هزارگزی شمال باختری رشخوار و 20هزارگزی جنوب شوسۀ راه عمومی تربت حیدریه به سلامی جلگه ای و گرمسیر است. 995 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. و محصولات آن غلات، بادام، ابریشم و بنشن و پنبه است اهالی به کشاورزی و گله داری اشتغال دارند. صنایع دستی آنها کرباس بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(عَ لَ بَ)
دهی از دهستان جاپلق، بخش الیگودرز، شهرستان بروجرد. سکنۀ آن 204 تن. آب آن از قنات و چاه محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(فَ)
از قرای مرو است. (معجم البلدان). در دوفرسخی مرو است. (از سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(قِ)
نام یکی ازدهستانهای بخش خوسف شهرستان بیرجند که از هشتاد وهشت آبادی تشکیل شده و جمع نفوس آن بالغ بر 16865 تن میشود. قرای مهم آن عبارتند از: فدشک که 1033 تن و سدیج که 3247 تن جمعیت دارد. محصول عمده آن غلات، زعفران و سبزیجات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان دشتبانی بخش بوئین شهرستان قزوین واقع در 27000 گزی بوئین. هوای آن معتدل و دارای 180 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان قطور است که در بخش حومه شهرستان خوی و 585هزارگزی جنوب باختری خوی و 10هزارگزی جنوب راه ارابه رو قطور به خوی قرار دارد. دره ای است سردسیر و 47 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد و ساکنان آن از ایل شکاکند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4). ترساباد، نام محلی است و از آنجاست ابومحمد ترسابادی نحوی معاصر زجاج و ابن کیسان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است جزء دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران در 18هزارگزی خاوری شوسۀ قم تهران دارای 410 تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 استان مرکزی شود، نفرت و ناخوشایندی نمودن با گفتن لفظ اه:
زخم سنان او را اه کردی ای سنائی
هرگز کدام عاشق در وقت خه کند اه.
سنایی.
و رجوع به اه و آه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان کنگاور بخش شهرستان کرمانشاهان. دارای 410 تن سکنه. آب آن از قنات، محصول آن غلات آبی و دیمی و انگور و قلمستان و چغندر قند است. شغل اهالی زراعت و در تابستان از علی آباد اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ)
قریه ای است در رستاق اعلم در خاک همدان در حوالی درگزین. (از مرآت البلدان ص 97). قریه ای است از اعمال درگزین. و از آنجاست ابوالقاسم ناصر بن علی درگزینی وزیر محمود بن محمد سلجوقی و طغرل بن محمد. (یادداشت مؤلف). و رجوع به ناصر درگزینی در همین لغت نامه شود، تربیت و اخلاق نیک که از مشخصات انسان است. (فرهنگ فارسی معین). مردمی و مروت و تمدن و تربیت و ملایمت و خوش خلقی و ادب. (ناظم الاطباء).
- بی انسانیت، بی تربیت و بی ادب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
نام قریه ای است به سرخس، نام قریه ای است بزرگ به مرو. (الانساب)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان لاریز بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، در 14 هزارگزی جنوب غربی میرجاوه بر کنار راه میرجاوه به خاش، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 100 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت و پنبه، شغل مردمش زراعت است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از بخش حومه شهرستان ایرانشهر و بر کنار راه ایرانشهر به بمپور، در جلگۀ گرمسیری واقع است و 150 تن سکنه دارد، آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت و خرما و لبنیات، شغل مردمش زراعت و گله داری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(وِ)
دهی است از دهستان قره لر بخش میاندوآب شهرستان مراغه واقع در 7500 گزی جنوب باختری شوسۀ صائین دژ به میاندوآب. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است ازدهستان باسک بخش سردشت شهرستان مهاباد، در 6500گزی مشرق سردشت و 1500گزی جنوب جادۀ سردشت به بانه و درمنطقۀ کوهستانی و جنگلی معتدل هوایی واقع است و 279 تن سکنه دارد، آبش از رود خانه سردشت، محصولش غلات و توتون و مازوج و کتیرا، شغل اهالی زراعت و گله داری و جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نقش آباد
تصویر نقش آباد
نگار آباد گواژ می آتشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجف آباد
تصویر نجف آباد
ناهید نام شهری است در استان اسپهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نا آباد
تصویر نا آباد
خراب ویران آباد
فرهنگ لغت هوشیار